شعر
يكشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۴۲ ب.ظ
"سبابه"
و لبت دستش نمیرسد به من
که سبابهای هستم امروز بیاثر
و لبت که میگریخت از لمس
بیرون آمده از پستو امروز
حالا که پاک شده حافظهٔ آسیاب از آب
و جز جیرجیرِ لولاها
ترانهای ندارد برای آبادی...
و چشمت
که میتابید به ماه
منعکس میشد آنروزها ایوان به ایوان
من هم این دو کاسه را لبریز کردم
از تو
که آن زمان آیین بودی
و سحرها
ادایت میکردیم من و مادرم
او با سجادهٔ سبزی، سوغات نجف
من
از پشتِ مانیتور
ای فریضه
که میگریزی از لمس
از لب از پیشانی
لبت دستش نمیرسد به من امروز
که تَرَکی هستم که برداشته شدهام
وسط رودی که
خاطرهها دارد با باد
با ابر با مرغابی...
"علیرضا خسروانی"
چاپ شده در نشریه "وزن دنیا"
شماره 22 _ تیرماه 1401