علیرضا خسروانی

می‌نویسم پس هستم

علیرضا خسروانی

می‌نویسم پس هستم

علیرضا خسروانی
عضو تحریریه فصلنامه بادبان، ماه کامل هنر و هفته‌نامه ویرنامه
دانش آموز داستان نویسی
و عاشق شعر...

ایمیل: arkhosravani12@gmail.com
اینستاگرام:

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها

شب نوشت

جمعه, ۸ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۲۳ ق.ظ

دوازده و ده دقیقه

علیرضا خسروانی

سلام

درد دارم، سرم درد می‌کند، پاهایم درد دارند، سینه‌ام، درون سینه‌ام، درونِ درونِ سینه‌ام درد دارد. دردم درد می‌کند. درونِ دردم درد دارد. دال به دالِ دردم، مثلِ داسی می‌دَرَد مرکزِ دردم را. پاره می‌کند تمامِ عصب‌ها و رگ‌ها و مویرگ‌های متصل شده به مرکز دردم را و به هر ضربه‌ای، دردی بلند می‌شود از دردی کهنه و آن درد،  دردی جدیدتر از دردِ قبلی تولید می‌کند و صدای چرخ دنده‌های این کارخانه‌ی درد، گوشم را و لاله‌ی گوشم را و پرده و استخوانِ حلزونیِ گوشم را به درد می‌آورد...

لبخند می‌زنم و می‌خندم و هر قهقه‌ای که عبور می‌کند از کانال‌های تبسم، بی‌خبر از آلودگیِ هوای آنجا به گازهای سمیِ درد، درمی‌آمیزد با گَردهای دردآجین و تبدیل می‌شوند به بغض و اشک؛ و هق‌هق که می‌کنم، می‌ترکد بغضی وسط قهقهه‌هام...

و من، از سپیده به بعد، از صبح که بیدار شده‌ام به بعد، از بعد از ظهرِ امروز که پنج‌شنبه است و هفتم بهمن است و هوا بد سرد است و باد هم می‌وزد، اینطورم یعنی اینجورم، اینگونه‌ام، بدین گونه‌ام، بدین سان سردم و درد دارم و بد دردی دارم و بغض می‌کنم و می‌خندم و وسط قهقهه، هق‌هق می‌کنم و همزمان که دارم تایپ می‌کنم درد دارم و بغض دارم و هی پاهایم را زیر این میز تحریر تکان می‌دهم و اگر کسی می‌پرسد چت شده است لبخند می‌زنم و وسط خندیدن می‌شود قهقهه و هی وسط آن می‌زنم زیر گریه و لکنت دارم، لکنت گرفته‌ام، لکنتم برگشته و اگر تایپ نکنم حتما لال می‌شوم و کرتر می‌شوم از کریِ قبلم. و شاید دیگر حتا نتوانم آهنگ گوش بدهم، گوش بسپارم یا فرا بدهم به آهنگی که درد دارد و دردش منتقل می‌شود به مرکز دردم و وسط قهقهه، هق‌هقم را در می‌آورد...

و من تبسم می‌کنم و لبخند که می‌زنم وقتی‌ست که به تُنِ صدایی که از دیافراگم بیرون می‌آید فکر می‌کنم و زبانی که به دندان می‌خورد و تبدیلش می‌کند به کلمه و حرف به حرفِ کلمه‌ی دوستت دارم و قهقهه می‌زنم از شادی و شادمانی و همه‌ی اینها تا قبل از دوازده و ده دقیقه است و بعد از دوازده و ده دقیقه است که قهقهه‌ام تبدیل می‌شود به هق هق و درد شروع می‌شود و از آنجا به بعد است که کلمه‌ی ببخشید را شنیده‌ام و معنیش آن نبوده که یعنی ببخشم و معنیش رفتن بوده و خداحافظی بوده و درد. در حالیکه سه روز قبل می‌گفته نفسم به نفست و الی آخر...

و از آنجا به بعد است که هی پاهایم را تکان می‌دهم. یعنی از جایی‌ به بعد که دلم نمی‌خواهد  ببخشید را باور کنم و باورش نمی‌کنم ببخشیدی را که پشتش حرف است، لکنت گرفته ام و لکنتم برگشته و می‌ترسم که لال بشوم، و حتی می‌ترسم که کَر بشوم و حتی می‌ترسم که دیگر نبینم...

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی