علیرضا خسروانی

می‌نویسم پس هستم

علیرضا خسروانی

می‌نویسم پس هستم

علیرضا خسروانی
عضو تحریریه فصلنامه بادبان، ماه کامل هنر و هفته‌نامه ویرنامه
دانش آموز داستان نویسی
و عاشق شعر...

ایمیل: arkhosravani12@gmail.com
اینستاگرام:

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها

معرفی کتاب

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۱۷ ب.ظ


اشک‌های آبی، اشک‌های زرد / محمد الماغوط

 

محمد‌الماغوط (شاعر سوری) زمانی گفته بود تنها درمان افسردگی (عشق، یک زن و آزادی‌) است و بعد از مرگِ همسرش سانیا الصالح که شاعره‌ای خودساخته بود، اندوه فراوان بر دل گرفت و هرگز دوباره ازدواج نکرد. سامی مُبَیَد در مقدمه‌ی این کتاب می‌گوید هربار که به الماغوط اصرار می‌کردم با من مصاحبه کند از این کار سر باز می‌زد و می‌گفت: من از مصاحبه بیزارم چون مرا یاد سرویس‌های امنیتی و مدرسه می‌اندازد و من از یادآوری هر دوی آنها متنفرم. و تنها عبارت قابل ذکری که از او به یاد دارم این است که می‌گفت: من از هیچ چیزِ زندگی‌ام پشیمان نیستم!
محمد الماغوط با فقر و فلاکت و تنگ دستی بزرگ می‌شود و پس از زندگیِ پررنج و اما پربار از شعر و نمایشنامه‌های زیبا، در سال 2007 در اوج افسردگی و بیماری از دنیا می‌رود.
در جایی از او می‌پرسند که چرا به عضویت حزب سوسیال سوریه درآمدی؟ و او پاسخ می‌دهد چون فقیر بودیم؛ دفتر حزب به خانه‌مان نزدیک بود و بخاری داشت. و دفترِ حزبِ دیکرِ سوریه (بعث) دور بود و سرد و بارها تاکید می‌کند که هیچ‌گاه مرامنامه‌ی حزب را نخوانده است. اما در طول عمرش بخاطر زبان گزنده و انتقادی‌اش در شعر و نمایشنامه بارها دستگیر و شکنجه و زندانی و تبعید می‌شود.
موضوع اشعار و نمایشنامه‌های الماغوط ستایشِ وطن و عشق است و البته نکوهشِ حکام ظالم و فقرِ مردمانش.
.
شمشیرها در دمشق
گردن‌ها در لبنان
شکست در فلسطین
شیون در ایران
گرسنگی در سودان
و کمک‌ها به عربستان!

سرمه در یمن
بهشت در غوطه
و پاییز در قاسیون!

دهل در حرستا و جشن در دوما...

دیگر عصر قهرمانی‌ها و شعارها به پایان رسیده است
و عصر خیانت‌ها و بهانه‌جویی‌ها فرا رسیده
لیک خنده‌ی کودکان و چهچه‌ی پرندگان
در جعبه‌ها و بر دوش
از جایی به جای دگر
همچون ابزار شکار و آرایشی 
که به اردوی شاهان و امیران می‌برند!
.
و در شعر دیگری می‌سراید:
اشک‌هایم
بس که به آسمان نگریسته‌ام 
و گریسته‌ام
آبی‌اند.
اشک‌هایم
بس که خوابِ سنبله‌های طلایی دیده‌ام
و گریسته‌ام
زردند...
.
شعرها از کتابِ اشک‌های آبی اشک‌های زرد/ گزیده‌ی اشعار محمدالماغوط/ ترجمه‌ی رامین ناصر نصیر و غسان حمدان/ نشر مروارید
.
پ ن: من این کتاب را در میان چند کتاب دیگر از الماغوط به خاطر ارزان بودنش خریدم (هفت هزارتومان) اما مثل یک دفینه‌ی هزاران ساله و مثل هر کتابِ گمنام و با ارزش دیگری، نمی‌توان بر آن قیمتی گذاشت.

 

علیرضا خسروانی

محمد الماغوط

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی